[ad_1]
به کارگردانی لیلی هوروات ؛ نوشته شده توسط هوروات.
مغز انسان ممکن است پیچیده ترین ساخته های طبیعت باشد و هنوز به طور ناقص قابل درک باشد. این صندلی نه تنها ذهن ، بلکه احساساتی است که هر دو در قضاوت ما تأثیر می گذارد. اگرچه نیروی نگهداری آن بسیار زیاد است ، اما مغز معتاد نیست و می تواند فریب بخورد.
جراح مغز و اعصاب مارتا ویزی (ناتاسا لک لک) با این واقعیت ها روبرو است آماده شدن برای مدتی نامعلوم کنار هم بودن (2020) ، معرفی رسمی مجارستان در گروه فیلم های بین المللی بین المللی در جوایز اسکار. در ابتدای فیلم ، مارتا با پرواز به بوداپست. وی شغل خود را در بیمارستانی در نیوجرسی رها کرد تا به دنبال جراح مغز و اعصاب ، جانوش درکسلر (ویکتور بودو) ، که به طور اتفاقی در یک کنفرانس پزشکی ملاقات کرد ، بیفتد. چیزی در مورد او او را مجذوب خود کرد ، و هنگامی که آنها در قهوه ساز کوتاه صحبت کردند ، توافق کردند که دوباره ملاقات کنند.
مارتا به سرعت به کنار آفات پل آزادی قدم می گذارد تا در روز تعیین شده با Janos دیدار کند. ساعت می آید و می رود ، اما جانوس نمی رسد. مارتا به بیمارستان نزدیک می رود ، جایی که کار می کند ، برای پیدا کردن او. وقتی او در پارکینگ به او نزدیک می شود ، او تعجب می کند. او به آرامی به او می گوید که قبلا هرگز او را ندیده و او را با شخص دیگری اشتباه گرفته است.
مارتا متزلزل می شود ، اگرچه از لحاظ ظاهری تركیب باقی مانده است. آیا ممکن است اشتباه کرده باشد؟ آیا او تصور دیدار با ژانوس را تصور کرده بود؟ هنگام دور شدن ، مارتا فرو می ریزد و رهگذران به کمک او می شتابند.
این حادثه بر هر کاری که مارتا بعد از آن انجام می دهد سایه می اندازد. جراح مغز و اعصاب پولادین و با استعداد شروع به تصمیم گیری به ظاهر غیر منطقی می کند. او متقاضی کار در بیمارستان چشمگیر جایی است که جانوس در آن کار می کند ، و مدیر آینده اش به او می گوید که دیوانه است که نیوجرسی را ترک کرده است. او به دنبال خانه ای جدید است و گویی برای تنبیه خود ، یک آپارتمان فرسوده را انتخاب می کند که نیاز به تعمیرات زیادی دارد. پنجره حمام مشرف به پل آزادی است.
مارتا نمی تواند دیگر به فکر جانوس نباشد. او تصاویری از کنفرانسی را که در اینترنت شرکت کرده بود پیدا کرد و به دنبال چهره او رفت. او یک فیلم قدیمی از آواز خواندن Janos در یک رسیتال در کودکی را تماشا می کند. یک شب او حتی با تاکسی به دنبال او به خانه رفت.
اگرچه مارتا در شغل خود سرآمد است و در موقعیت های اجتماعی رفتار مناسب ، هرچند سرد ، را نشان می دهد ، اما تمرکز او بر جانوس محدود به وسواس است. چه چیزی می تواند او را مستعد چنین رفتاری کند؟ او به درمانگر خود می گوید که 40 ساله است و فرزندی ندارد ، به طور ضمنی ابراز تمایل به استقرار می کند. او اذعان می کند که یک بار آنقدر خواستار رابطه بود که خیال خود را به عنوان واقعیت بپذیرد. اما این جزئیات کمیاب تمام آنچه در مورد مارتا و گذشته او می آموزیم است. درک آن هنوز دشوار است.
از آنجا که آنها در یک بیمارستان کار می کنند و در یک شهر زندگی می کنند ، مارتا و جانوس اغلب یکدیگر را می بینند. در حالی که مارتا آماده می شود تا یک بیمار را جراحی کند ، جانوس برای نظارت وارد اتاق می شود و در صورت لزوم کمک می کند. هنگامی که بیمار بهبود می یابد ، او و خانواده اش از مارتا قدردانی می کنند. پسر بیمار که چندین سال از مارتا کوچکتر است ، بی وقفه شروع به خواستگاری از او می کند.
ابهام فیلم در مورد واقعی و آنچه مارتا تصور می کند تنش مداوم ایجاد می کند. گاهی ممکن است بیننده در مورد عقل سلیم مارتا تعجب کند. او رفتارهای بی پروا را شروع می کند ، و دوستانش می گویند آنها “نگران بیمار” در مورد او هستند.
بازیگران اصلی به میزان قابل توجهی در علاقه مندی فیلم نقش دارند. عملکرد لک لک شدید و فریبنده است. در انظار عمومی ، شخصیت او احساسات کمی از خود بروز می دهد. او معمولاً به شکلی شغلی صحبت می کند و رفتار می کند و حداقل ادب را در خود دارد. وقتی شخصیت او تنها است ، لک لک با ساده ترین تغییر بیان ترس ، رضایت یا شک را منتقل می کند. چشمان آبی درخشان او نفوذ و تجزیه و تحلیل می کند ، اما همچنین آسیب پذیری را نشان می دهد. خویشتنداری کلی وی موارد نادر و بسیار قدرتمندتری از شادی آشکار یا پیروزی را موجب می شود.
بودو در پرتره ژانوس با خطی نازک قدم می گذارد. به نظر می رسد که او با مارتا فاصله کمی دارد ، اما نگاه و رفتار او گاهی اوقات علاقه عاشقانه را نشان می دهد. من و مارتا شاهد صحبت او با افرادی هستیم که می خواهیم روابطشان را حدس بزنیم. اما ما در مورد Janos و گذشته او بیش از آنچه در مورد مارتا و او یاد می گیریم ، نمی آموزیم.
این فیلم جذاب بدون توسل به وسایل نفوذی به طور م ambثر ابهامی در مورد عمل ایجاد می کند. از طریق حرفه شخصیت ها و به طور خاص تر ، از طریق دیالوگ های آنها ، فیلم س questionsالاتی در مورد نحوه کار مغز و چگونگی تفکر ایجاد می کند. یکی با مارتا همدردی می کند ، اما سعی می کند او را درک کند. آغوش آگاهانه او از عقل و شهود ، و همچنین تلاش او برای تعادل این دو ، واقعاً انسانی است.
هنوز هم فیلم ناامیدکننده است. وقتی تنش به سمت پایان از بین می رود ، فیلم پیش پا افتاده می شود. ناامیدی عمیق تر این است که این فیلم روانشناختی ، که تثبیت عاشقانه و ابهامات تعاملات انسانی را به تصویر می کشد ، سرانجام کمی نگاه روانشناختی به شخصیت های آن دارد.
مسئله مرتبط دیگر عدم موفقیت فیلم در کشف محیط اجتماعی محل زندگی شخصیت های آن است. البته ، افکار و رفتار شخصیت ها خصوصیات جهانی را نشان می دهد. اما این فیلم کشف نمی کند که چگونه عضویت شخصیت ها در کلاس حرفه ای دیدگاه آنها را شکل می دهد. همچنین از موقعیت تاریخی فیلم نام برده نشده و مورد تحلیل قرار نمی گیرد. با تغییرات جزئی ، فیلم می تواند در هر یک از چند دهه گذشته اتفاق بیفتد.
مجارستان در حال حاضر از دولت استبدادی اوربان رنج می برد ، که به سمت یک دیکتاتوری آشکار می رود. همانطور که WSWS در آوریل 2020 نوشت ، 30 سال پس از فروپاشی رژیم استالینیستی و احیای سرمایه داری ، “کارگران مجارستانی توسط شرکتهای چند ملیتی برای مزد گرسنه مورد سو استفاده قرار می گیرند. هزینه های ساعتی کار ، از جمله هزینه های اضافی غیر از دستمزد ، کمتر از یک سوم اتحادیه اروپا است [European Union] میانگین. سیستم مراقبت های بهداشتی که یک بار مجهز است ، ویران شده است و اگر تعداد رسمی موارد ویروس کرونا ، که در حال حاضر فقط 500 مورد است ، افزایش یابد ، طی روزهای آینده فروپاشی می شود. “نادیده گرفتن كاملاً این واقعیتهای گسترده چه عواقبی دارد؟
آماده كردن … یک فیلم جذاب و معلق است که با بازی های قدرتمند پشتیبانی می شود. موضوع آن ، ذهن و روابط انسانی ، یک زمینه غنی از مطالعه است ، اما فیلم آن را در عمق فرو نمی برد. اگرچه فیلم لذتبخش است و به خوبی ساخته شده است ، اما فیلم ممکن است با بینش جدید به چندین نمایش پاداش ندهد.
[ad_2]