[ad_1]
به کارگردانی جولیا هارت؛ نوشته شده توسط هارت و جوردن هوروویتز
که در من همسر شما هستم، در دهه 1970 در منطقه پیتسبورگ واقع شده است ، یک زن خانه دار حومه ای که عمدتاً متعارف زندگی می کند ، یک سری تحولات شدید و خطرناک را تجربه می کند. این فیلم به کارگردانی جولیا هارت و نویسندگی مشترک هارت و همسرش جوردن هورویتس ساخته شده است.
ژان (راشل بروسنهان) با ادی (بیل هک) ازدواج کرده است ، او فکر می کند فقط یک دزد است (در واقع او بسیار خطرناک تر از آن است). ادی یک روز با نوزادی ظاهر می شود که مادرش ، یک نوجوان ، بعداً بیننده فهمید ، مجبور به تسلیم شدن است. ژان که نمی تواند بچه دار شود ، منفعلانه کودک را با خوشحالی به عنوان فرزند خودش قبول می کند. (“اسم شما چیست؟” “به خود شما بستگی دارد.”)
زندگی ادامه دارد. اما بعد ، وقتی ادی یک شب غایب است ، ظاهراً سر کار است ، یکی از دوستانش حاضر می شود و به ژان اطلاع می دهد که باید فوراً آنجا را ترک کند. جین که کودک را حمل می کند با یک مرد سیاه پوست کال (آرینزه کوسنای) غریبه سوار ماشین می شود و آنها پرواز می کنند. هیچ کس نمی تواند توضیح دهد که ادی کجاست یا چه اتفاقی برای او افتاده است. به نظر می رسد ژان نیز در خطر است. کال او را به خانه جدیدی منتقل می کند ، به او دستور می دهد با کسی ملاقات نکند و حتی با او صحبت نکند ، و آنجا را ترک می کند.
سرانجام دو نفر از تعقیب کنندگان ادی ظاهر می شوند ، اما کال نیز که تهدید را برطرف می کند ، همینطور است. سرانجام ، او به ژان می گوید كه شوهرش یك جنایتكار را كشته و حالا “هیچ كسی نمی داند چیست. فقط … این یک آشفتگی است. هرج و مرج در شهر. “کال ژان و نوزادش را به مکان دیگری ، کابین کشوری که او در آن دوران کودکی خود را در آنجا می گذراند ، می برد. او دوباره آنجا را ترک می کند. بعداً ، همسر کال تری (مارشا استفانی بلیک) ، پسر پاول (پارکهای داماوری) و پدر هنر (فرانکی فیسون).
وقتی کال ، همانطور که قول داده بود ، حاضر نمی شود ، تری و ژان به شهر می روند تا بفهمند چه خبر است و اگر می توانند با کال تماس بگیرند. این دو زن به یک کلوپ شبانه می روند ، ظاهراً توسط گانگسترها اداره می شوند. در حالی که آنها آنجا هستند ، آنها اطراف می چرخند ، همه جهنم از بین می رود. ژان باید بسیار قاطعانه عمل کند تا همه زنده بمانند.
هارت و هوروویتس در مصاحبه های مختلف توضیح می دهند که آنها عاشق درام های جنایی دهه 70 و 80 هستند ، مانند پدرخوانده (فرانسیس فورد کوپولا ، 1972) ، فرار (خود پکن ، 1972) ، دوستان ادی کویل (پیتر یتس ، 1973) ، زمان مناسب (اولو گروسبارد ، 1978) و یک دزد (مایکل مان ، 1981) ، اما می خواست اثری با شخصیت محوری زن خلق کند.
آنها این کار را کردند ، اما نه همه موارد دیگر. من همسر شما هستم (سفارش از جانب مان است یک دزد ) دارای عناصر اولیه جذاب خاصی است. این برنامه با دقت در حال توسعه است و گفتگوها و جنبش به خوبی تفکر شده است. با این حال ، صبر و تحمل فرد کم می شود. در اینجا انتظار زیادی وجود دارد و بصیرت کافی و یا درام آشکار نیست. ژن نیاز به استقلال و جدا شدن از واقعیت یا تخیل زندگی با ادی را می آموزد.
هارت به اسلاش فیلم گفت من همسر شما هستم، سرانجام ، “فیلمی از امید و فیلمی از چگونگی نیاز ما به یکدیگر است. ما نیاز به اتصال داریم ما باید از هم مراقبت کنیم. برای زنده ماندن باید همدیگر را بلند کنیم ، بنابراین امیدوارم این چیزی است که مردم وقتی فیلم را تمام می کنند احساس می کنند. “این بسیار عادی است و اکثر بینندگان از قبل این را می دانند.
راشل بروسنهان ( خانه کارتها، خانم میزل فوق العاده ) بازیگر بسیار با استعدادی است و شدت ، جدیت و تنوع عاطفی قانع کننده او تأثیر زیادی را بر فیلم می گذارد. تقریباً همیشه ارزش تماشای آن را دارد.
با این حال ، مجری نمی تواند گوش خوک را به تنهایی تبدیل به کیف ابریشمی کند. در اینجا ماده کافی نیست. درام های جنایی دهه های 1970 و 1980 همه از بالاترین کیفیت برخوردار نبودند ، اما بسیاری تلاش کردند تا جامعه آمریکا یا برخی از جنبه های آن را مورد بررسی قرار دهند جهانی تحت سلطه شرکت های بزرگ ، تبدیل جرم سازمان یافته به خود تجارت بزرگ ، افزایش فساد و بدبینی مجری قانون و نهادهای دولتی در دوران پس از واترگیت ، و غیره).
جای تعجب نیست ، با توجه به جو سیاسی فعلی ، آنچه هارت و هوروویتس به این ژانر می آورند عمدتا توسط سیاست های هویتی رنگ آمیزی می شود. هارت گفت هفتگی سرگرمی که در ابتدای فیلم ، ژان در صندلی عقب است و کال در صندلی جلو است. “وی ادامه داد:” هرچه رابطه آنها بیشتر می شود ، آنها نزدیکتر می شوند و تجربه های دشوار را با هم تجربه می کنند ، بنابراین او با او در صندلی جلو است. سپس تری ابتدا ماشین را رانندگی می کند و سپس ژان همه آنها را در حالی که در صندلی عقب هستند سوار می کند. این پیشرفت از نظر درک روزافزون او از نژاد و جنسیت و جایگاهش در جهان بسیار هدفمند بود. “
از نظر کارگردان ، لحظه نشستن ژان پشت فرمان ماشین ، “لحظه مورد علاقه” او در فیلم است. هارت گفت: “این همان کاری است که ما به عنوان زن باید انجام دهیم.” هفتگی سرگرمی. “ما نباید منتظر اجازه بمانیم و نباید منتظر بمانیم تا به ما آموزش داده شود. او فقط دیوانه می شود که پشت فرمان ماشین بنشیند و آن را کشف کند. این زنانه ترین چیزی است که فکر می کنم. “
این اساساً یک تغییر کوچک است و تقریباً هیچ وضعی از وضعیت کنونی زندگی آمریکایی و شرایط دردناک و چالش های پیش روی دهها میلیون نفر را روشن نمی کند. او درباره افکار و احساسات لایه های ممتاز گرفتار در کمپین #MeToo و غیره صحبت می کند. در طی یک بحران سیاسی بی سابقه ، تمرکز برخی از مدیران بطور قابل توجهی کاهش یافت.
دست در دست با تمرکز بر جنسیت ، به ناچار با نژاد تثبیت می شود ، که در اینجا شاید حتی مضرتر باشد. آرینزه کوسنای نیز بازیگر خوبی است و اضطراب دائمی که ارائه می دهد ، یادداشت درستی ایجاد می کند. با این حال ، شخصیت های آمریکایی آفریقایی در من همسر شما هستم از آنها انتظار می رود که دارای ارتفاعات اخلاقی باشند و بصیرت و خونسردی را به روشی نشان دهند که کاملاً کاذب و ساختگی باشد.
این فیلم با ورود تری ، آرت و پاول به زندگی ژان به طور محسوسی ضعیف و متزلزل می شود. “تری” مارشا توسط استفانی بلیک بیانگر راحت بودن و برتری (نه لزوماً به دلیل تقصیر بازیگر) است که به سادگی به یک شبکه تبدیل می شود. وقتی ژان ، در یک برهه ، این جسارت را دارد که ممکن است نشان دهد وضعیت او ممکن است “از وضعیت زن دیگر” در یک دوره مشابه از زندگی خود “بدتر” باشد ، زیرا جین یک فرزند دارد ، تری پاسخ می دهد ، “هیچ چیز بدتر نیست. برای شما”. ژان پاسخ می دهد ، “شما این را نمی دانید.” تری مستقیم به چشمان ژان نگاه می کند ، “بله ، من آن را دوست دارم.” به عبارت دیگر ، وضعیت هیچ زن سفید پوستی هرگز نمی تواند از یک زن سیاهپوست بدتر باشد. چگونه می توان روابط انسانی را بر این اساس جدی گرفت ، زیرا همیشه در نظر گرفته می شود که به شدت تحت تأثیر نژاد یا قومیت هستند؟ چرا باید آزار داد ، زیرا کسی از قبل می داند که قربانیان و قربانیان چه کسانی خواهند بود؟
در مقطعی دیگر ، آرت زمانی را توصیف می کند که او ، تری و پاول مجبور شده اند در شهر مخفی شوند. آنها در هتل St. فرانسیس او توضیح می دهد: “متعلق به سیاه و سفید است ، سیاه اداره می شود. جایی بود که مردم می توانستند برای بهتر شدن و بهتر کردن زندگی خود به آنجا بروند. مقداری بین آنها قرار می گیرد. هنوز آنجا نیست ، اما در جایی که بودند نیست. چه کسی چنین صحبت می کند ، به غیر از سخنرانان انگیزشی و سایر مهمانان “نشاط آور” در قسمت های برنامه گفتگوی اپرا وینفری؟
در پاسخ به سوال ترسناک از طرف خبرنگار هالیوود مصاحبه با چگونگی تلاش هارت برای “به تصویر کشیدن واقعی تجربه سیاهان در جهان” که وی ایجاد کرده است ، کارگردان گفت که او فکر نمی کند “یک کارگردان سفیدپوست هرگز می تواند چنین کاری را انجام دهد.” وی ادامه داد ، “به طور کلی ، برای یک شخص از نژاد خاص مهم است که داستان نژاد خود را تعریف کند. من هرگز از گفتن یک داستان تاریخی در مورد فرهنگ یا نژادی که متعلق به من نیست ، راحت نیستم. “این واقعا از زانوی من شروع شد.
مصاحبه کننده ای با Collider.com از هورویتس پرسید که آیا او تا به حال به فکر کارگردانی افتاده است؟ هم نویسنده و تهیه کننده پاسخ داد: “من فکر نمی کنم که برای کارگردانی کاملاً منصفانه به یک پیرمرد 40 ساله سفید پوست دیگری احتیاج داشته باشیم.” بگذارید این نظر قابل توجه لحظه ای فرو رود. صادقانه بگویم ، جهان احتمالاً نه من به یک “مرد سفیدپوست 40 ساله” یا شخص دیگری در این زمینه احتیاج دارم که هنگام کارگردانی یک فیلم چنین دیدگاه نیمه مازوخیستی و رقت انگیزی داشته باشد.
مشکل از طرف هارت و هوروویتس که به نظر هوشمند و حتی از نظر هنری حساس هستند ، بر نمی گردد. اما یک قشر اجتماعی کل تا حدود زیادی گرفتار یک شیدایی برای جنسیت و نژاد شده است تا همه موارد دیگر را کنار بگذارد ، حتی وقتی مشکلات سوزان نابرابری اجتماعی ، فقر توده ای و خطر دیکتاتوری در چهره آنها منفجر شود. تا حدی ناسالم ، فیلم های آنها از زندگی آنگونه که هست ، ناشی نمی شوند ، بلکه از زندگی ناشی می شوند ، همانطور که در برخی از کتاب های خرده بورژوازی درباره سیاست های هویت آمده است.
[ad_2]