[ad_1]
دهمین دوره جشنواره فیلم GuadaLAjara از 17 دسامبر تا 19 دسامبر سال 2020 برگزار شد. این جشنواره با هدف برجسته کردن فیلم های برجسته آمریکای لاتین و ارتقا exchan تبادلات هنری بین هالیوود و آمریکای لاتین انجام می شود. امسال برگزارکنندگان سعی کردند تجربه افرادی را که در دو طرف مرز آمریکا و مکزیک زندگی می کنند ارائه دهند. سه فیلم نمایش داده شده در جشنواره بودند سرزمین بدون مرد ، 499 و وقت تابستان اولین مورد موضوع نظر آینده خواهد بود.
499
برگزارکنندگان مراجعه کردند 499 (2020) ، به کارگردانی رودریگو ریز ، به عنوان عنصر اصلی جشنواره. این فیلم در ساحلی شنی افتتاح می شود که یک کنکوستادور (ادواردو سان خوان برنا) در ساحل شنا می کند. تحت سرپرستی هرنان کورتس (1447-1585) ، این سرباز در انقیاد اسپانیا توسط امپراتوری آزتک شرکت کرد. در حالی که فتح کننده به خانه خود به اسپانیا می رفت ، کشتی او خراب شد و او تنها بازمانده بود. با مداخله نیروهای مرموز ، او 499 سال پس از عزیمت خود را در مکزیک یافت.
با جمع آوری قدمهای خود ، کنکوستادور به محل مدرسه می رسد ، جایی که دانش آموزان و معلمان رژه برگزار می کنند. او با آرامش وارد وسط زمین بازی می شود ، تولید را متوقف می کند ، و به طور پوچانه ای شروع به ادعای زمین برای اسپانیا می کند و تهدید به جنگ هر کسی که مقاومت کند می شود. اما قبل از اینکه سخنرانی خود را تمام کند ، شروع به خفگی کرد و دریافت که صدای خود را از دست داده است.
بدین ترتیب سفر عجیب و غریب کنکوستادور آغاز می شود. او مسیری را که با کورتس از وراکروز تا تنوشتیتلان که اکنون مکزیکو سیتی است طی کرد. سفرهایش او را از طریق جنگل ها و مزارع ، خانه های خاکستر ناهموار و یک زباله بزرگ عبور می دهد. مکزیک ناشناخته ، محل تسخیر کنکستادور ، حاوی زیبایی های طبیعی همراه با آلودگی و فقر است.
فتح كننده كه قادر به گفتن نیست ، معلوم می شود كه در حال گوش دادن به داستان های “هندی ها” است كه ملاقات می كند. این افراد بازیگر نیستند بلکه افراد عادی هستند که در مورد خشونتی که خود و عزیزانشان متحمل شده اند صحبت می کنند. مردی نحوه کشته شدن پدرش ، روزنامه نگار و فعال را توصیف می کند. دیگری می گوید که چگونه وی پس از کشته شدن برادرانش توسط اعضای باند ، از شهر خود فرار کرد. یک زن می گوید که چگونه دخترش در راه مدرسه مورد ضرب و شتم ، تجاوز و کشته شدن قرار گرفته است. شخصی که ماسک اسکی به تن دارد قربانی نیست بلکه یک عضو باند و مرتکب خشونت است. عنصر تکراری این داستان ها فساد اداری و پلیس است که با گرفتن رشوه ، بدون مجازات مجازات می کشند و از گشت و گذار آزاد قاتلان اطمینان می دهند.
Conquistador افرادی را می بیند که کار می کنند ، ارتباط برقرار می کنند و کارهای روزمره خود را انجام می دهند. یک شب او یک تخت را در یک پناهگاه مشترک می کند و یک صبحانه مشترک می خورد. تحقیر اولیه او نسبت به “هندی ها” به تدریج در درک تغییر کرد. وی در دفتر خود نوشت: “این بدبختان وعده جلال را دنبال می كنند – آنها مرا به یاد من می آورند.”
حضور ناسازگار تسخیرکننده ما را وادار می کند مکزیک مدرن را با چشمانی تازه ببینیم. برنیا خود را با ظرافت عالی نشان می دهد. عزم و اراده بیرونی تسخیرکننده ، به طور ناقص ناامنی داخلی او را پوشانده ، که فقط در طول سفر او رشد می کند. او هم با وقار است و هم مضحک. برنیا برای ما یک کاریکاتور نیست بلکه یک انسان زنده و آسیب پذیر است. این تصدیق در مورد تناقضات کنکوستادور ، میزان جدی بودن فیلم است.
برای استناد به سنت حماسه های هالیوود (و تضعیف آن) ، ریز شلیک می کند 499 در قالب صفحه عریض. او و فیلمبردار الخاندرو مهیا سرعت آرامی را ایجاد می کنند که تأمل را تشویق می کند. این دوربین گاهی اوقات در صحنه های آرام و تصادفی از زیبایی خیره کننده ، مانند برخورد موج در ساحل ، نسیمی که کمی چمن را خم می کند ، یا عبور و مرور در خیابان های دور ، معطل می ماند. این عکس های رویایی مانند فضایی از سکون را ایجاد کرده و زیبایی را که در میان خشونت و آلودگی به حیات خود ادامه می دهد به تصویر می کشد.
اهمیت فتح اسپانیا برای مکزیک را نمی توان بیش از حد بیان کرد یا نادیده گرفت. که در 499 ، ریس به ما یادآوری می کند که پیامدهای این واقعه امروز نیز احساس می شود. با این وجود تاریخ مکزیک با فتح به پایان نمی رسد. برای درک فقر ، بی رحمی و ستمگری که کارگران مکزیکی با آن روبرو هستند ، باید پدیده های بعدی مانند توسعه سرمایه داری مکزیک و انقلاب مکزیک را تجزیه و تحلیل کرد. همچنین نمی توان مکزیک مدرن را جدا از موقعیت این کشور در اقتصاد جهانی درک کرد (یعنی به عنوان منبع نیروی کار ارزان برای بورژوازی بین المللی). ریس در بحثی که پنجاهمین سالگرد فتح را برمی انگیزد ، مشارکت دقیق و هیجان انگیزی داشته است.
وقت تابستان
جشنواره با پایان یافت وقت تابستان (2020) ، به کارگردانی کارلوس لوپز استرادا ، که مجموعه ای بیست ساله را در طول یک روز تابستانی در لس آنجلس دنبال می کند. روایت گشاد فیلم از مجموعه ای از ویکت ها بافته شده است که هر کدام با خواندن شعری با یک کلمه گفته شده توسط قهرمان داستان لنگر می اندازند. بسیاری از مجریان در کلاه های شاعرانه تجربه دارند و مضامین و انتقال اشعار آنها تأثیر منفی این محیط را نشان می دهد.
کلاه ایمنی شاعرانه رقابتی از شاعران با کلمات شفاهی در مقابل مخاطب است. تمرکز بر ارائه ، تحریک و احساسات است. خود شعرها بر اساس شایستگی های خود قضاوت نمی شوند. کلاه ایمنی ، زیبایی شناسی “بنیادی” ایجاد می کند ، که اغلب بر اساس نژاد و جنسیت است. مخاطبان غالباً در اجراها شرکت می کنند و برندگان توسط داوران انتخاب شده توسط مخاطب یا با واکنش مخاطبان انتخاب می شوند. اگرچه کلاه ایمنی شامل شاعران متنوع قومی و جنسی است ، منتقدان از نبود تنوع سبک شکایت دارند. آنها از خود ارادی شعرها و اتكای آنها به دستكاری عاطفی یادداشت می كنند.
که در وقت تابستان ، برداشت قابل پیش بینی شامل هک کردن و خودمحوری “هی ، من همجنسگرا هستم” توسط میلا کودا و خود ترحم مبدل به خودگردانی “کم عمق” توسط مارکیشا بابرز است. در قصیده دلخوشی ، تیریس وینتر چیزی را پیشنهاد می کند که احتمالاً او را مردی پهن و عادل و شوخ می داند. چه بی عدالتی او را الهام کرده است؟ یک پیشخدمت ناخوشایند به او گفت که در رستوران گران قیمتش دیگر چیزبرگر سرو نمی شود.
این فیلم وقتی تمام می شود که همه شاعران غروب روی تپه ای جمع شوند. همانطور که همه به چشم انداز لس آنجلس خیره می شوند ، رائول هررا ابرهای تاریک و راضی را تحویل می دهد. داستان های صمیمانه او سخنرانی های فارغ التحصیلی ، کارت تبریک و تشویق مادربزرگ های خوش فکر را به یاد می آورد.
خوشبختانه شعرهای دیگر بالاتر از جملات فوق الذکر است. یک زن (مایا مایور) به طور تصادفی دوست پسر سابق خود را با زنی می بیند که به نظر می رسد دوست دختر جدید او است. خنده دار ، او آنها را به یک کتابفروشی تعقیب می کند و سعی می کند پشت قفسه ها از آنها جاسوسی کند. در اینجا او می خواند “من می خواهم در کاری خوب باشم” که بیانگر عدم امنیت نوجوانان و بزرگسالان است. برخلاف بسیاری از شاعران دیگر ، شهردار تلاوت نمی کند گویی که شخصی را به جای او می نشاند. او بیان نسبتاً صادقانه ای از احساسات خود ارائه می دهد ، که اگرچه فاقد تحلیل است ، اما باز هم طنین انداز می شود.
چندین شاعر در موضوع خانه موفقیت کسب می کنند. از جمله این موارد می توان به آمایا بلنکنشیپ و بنه بنتون (“خانه … است”) ، پارک مدیسون (“به کره ، با عشق”) و خوچیتل مورالس (“لاس کنسیونس نوستراس ویداس”) اشاره کرد. قابل توجه است که این شعرها نتیجه تصمیم نویسندگان آنها در جهت جلب توجه آنها به بیرون است. آنها محصولات مشاهده هستند و (به ویژه “خانه … است”) شامل تصاویر خاصی هستند. نکته قابل توجه این است که در هنگام تلاوت دو شعر قبلی ، شاعران روی صفحه نبودند. ممکن است دو مورد اخیر با نوستالژی اشتباه گرفته شوند.
برخی از جنبه های مثبت فیلم لزوماً مربوط به شعر نیست. برایس بنکس و آستین آنتوان به عنوان خوانندگان رپ جاه طلب ظاهر می شوند که از گوشه خیابان تا استودیوی ضبط به شهرت هالیوود سریع می روند. هر دوی آنها شیمی جذاب و فاقد طعم تازه ای دارند. افزایش شهاب سنگی آنها و پاسخ آنها به شکوه تازه کشف شده سرگرم کننده است.
غذاهای یک رستوران کره ای مکانی برای یک لحظه فراموش نشدنی دیگر است. زن جوانی با ناراحتی وارد می شود و خود را برای کار آماده می کند. او و یک زن جوان دیگر شروع به ناراحتی برای یکدیگر می کنند. یک زن میانسال ، شاید سرآشپز ، آنها را به دلیل تحریک پذیری بسیار سرزنش می کند. او به آنها می گوید از جوانی خود لذت ببرند و شکایت دارد که وقتی جوان بود وقت خود را تلف می کرد. با کنجکاوی درمورد آنچه اولین زن جوان روی هدفون خود گوش می دهد ، تلاش می کند تا او را متقاعد کند که آن را روی استریوی آشپزخانه پخش کند. زن میانسال موسیقی الکترونیکی را که می شنود دوست دارد و همه را به رقص تشویق می کند. “تو خیلی سفتی!” او دارد میخندد. به زودی همه آنها از خود لذت می برند. این صحنه نوجوان دمدمی مزاج نوجوان را به یادآوری شفابخشی برای استفاده از لحظه تبدیل می کند.
جای تعجب نیست که فیلمی براساس مجموعه ای از شاعران جوان یک کیف مخلوط است. خودمحوری و پیش پا افتادگی ، بدترین شعرها را مشخص می کند. برخی تصور می کنند یک جلسه درمانی در ملا public عام برگزار می شود. شعرهای بهتر بهانه ای نیست که نویسندگان آنها به هم بخورند یا باد کنند ، بلکه تلاش صادقانه برای توصیف تجربه یا محیط آنها است. این واقعیت که برخی از نگرانی های مربوط به دوران نوجوانی به نظر می رسد می تواند به جوانان شاعر نسبت داده شود (میانگین سنی آنها 21 سال است). تجربه بیشتر و مهمتر از همه ، روی آوردن به واقعیتهای وسیعتر برای این شاعران و کارهایشان مفید خواهد بود.
[ad_2]